تقلید در قرآنپیروی از دیگری بدون درخواست حجت و دلیل را تقلید میگویند. این نوع تقلید به دو دسته معقول و ناپسند تقسیم میشود. قرآن کریم به هر دو قسم اشاره دارد. ۱ - تقلید ناپسنددر قرآن از تقلید ناپسند با تعبیرهای مختلفی یاد شده است؛ مانند اقتدا و پیروی از نیاکان: «نَتَّبِعُ ما اَلفَینا عَلَیهِ ءاباءَنا» (بقره /۲، ۱۷۰؛ لقمان /۳۱، ۲۱ و نیز مائده /۵، ۱۰۴؛ صافّات /۳۷، ۶۹ - ۷۰ ) ؛ «اِنّا وجَدنا ءاباءَنا عَلی اُمَّة واِنّا عَلی ءاثرِهِم مُقتَدون» (زخرف /۴۳، ۲۳ ) ، پیروی ضعیفان از مستکبران : «فَقالَ الضُّعَفؤُا لِلَّذینَ استَکبَروا اِنّا کُنّا لَکُم تَبَعًا» (ابراهیم /۱۴، ۲۱ ) ، پیروی از رؤسا و بزرگان گمراه: «اِنّا اَطَعنا سادَتَنا و کُبَراءَنا فَاَضَلّونَا». (احزاب /۳۳، ۶۷ ) این آیات ضمن اشاره به تقلید اقوام پیشین و اعراب عصر جاهلی از نیاکانشان در عقاید، سنن و آداب خود و نکوهش این تقلید، آنان را به ترک روش باطل خود و پذیرش آیین حق فراخواندهاند. ۲ - قلائدتقلید مصطلح در باب حج نیز در دو آیه مطرح شده است: «لاتُحِلّوا شَعئِرَ اللّه... و لاَ القَلئِد». (مائده/۵، ۲ و نیز مائده/۵، ۹۷ ) در این آیات به رعایت حرمت حیوانات تقلید شده توصیه شده است. ۳ - تقلید معقولتقلید به معنای مشهور یعنی پیروی افراد غیر متخصص از متخصصان نیز با تعابیری گوناگون در قرآن کریم آمده است؛ از جمله پیرویِ ناآگاه از عالم: «اِنّی قَد جاءَنی مِنَ العِلمِ ما لَم یَأتِکَ فَاتَّبِعنی»، (مریم /۱۹، ۴۳ ) پرسش از اهل ذکر و اهل علم: «فَسَلوا اَهلَ الذِّکر اِن کُنتُم لا تَعلَمون» (نحل /۱۶، ۴۳؛ انبیاء /۲۱، ۷ ) و تعابیر دیگر. (از جمله توبه /۹، ۱۲۲ ). این آیات همراه با آیاتی دیگر از جمله آیاتی که به تقلید مشرکان از نیاکان خود در عقاید اشاره کردهاند (بقره/۲، ۱۷۰؛ مائده/۵، ۱۰۴ و...) و آیاتی که انسانها را از پیروی ظن و گمان برحذر داشته: «اِن یَتَّبِعونَ اِلاَّ الظَّنَّ واِنَّ الظَّنَّ لا یُغنی مِنَ الحَقِّ شیا» (نجم /۵۳، ۲۸) یا آنها را به تدبر و تفکر فرا خواندهاند: «اَو لَم یَتَفَکَّروا...» (اعراف /۷، ۱۸۴ و نیز ۱۸۵ ) از مهمترین مستندات فقهی اثبات یا نفی تقلید از عالمان دین در قرآن کریماند که فقهای اسلامی با استناد به این آیات و برخی آیات دیگر به مباحث مختلفی درباره این موضوع از جمله مشروعیت تقلید از عالمان دین، گستره تقلید و شرایط تقلید کنندگان و تقلید شوندگان پرداختهاند. ۴ - تقلید اقوامتقلید به صورت اصطلاحی فقهی و اصولی چندان سابقهای ندارد؛ اما تقلید به معنای «مراجعه فرد غیر متخصص به متخصص و پذیرش دیدگاه وی» اصلی عقلایی است و برای این سیره خردمندان نمیتوان مبدأ زمانی خاصی تعیین کرد، زیرا این امر در میان عقلا در همه جوامع رواج داشته است، هر چند در برخی موارد در تشخیص مصداق صحیح آن اشتباه کرده و گاه از کسانی تقلید کردهاند که شایستگی و شرایط تقلید را نداشتهاند. قرآن کریم نمونههایی از آن را ذکر کرده است؛ از جمله: ۴.۱ - تقلید مشرکان از نیاکان خودبرخی مشرکان در عقاید و سلوک عملی از پدران و نیاکان خود پیروی میکردند: «اِنّا وجَدنا ءاباءَنا عَلی اُمَّة و اِنّا عَلی ءاثرِهِم مُقتَدون». (زخرف /۴۳، ۲۳ ) بر اساس برخی آیات قرآن اینگونه تقلید در میان افراد یا اقوام گوناگون رواج داشته است؛ از جمله آزر عمو یا جد مادری حضرت ابراهیم (علیهالسلام) و قوم آن حضرت (انبیاء /۲۱، ۵۱ - ۵۴ ) ، قوم ثمود (هود /۱۱، ۶۱ - ۶۲ ) ، قوم نوح (مؤمنون /۲۳، ۲۴ ) ، قوم عاد (اعراف /۷، ۶۵ - ۷۰ ) ، اشراف قوم فرعون (یونس /۱۰، ۷۸ ) و مشرکان صدر اسلام. (بقره /۲، ۱۷۰؛ اعراف/۷، ۲۸ ) این تقلید ناپسند گاه در اصول عقاید و پرستش خدایان بود؛ مانند پرستیدن بتها به جای خدا: «اِذ قالَ لاِبیهِ و قَومِهِ ما هذِهِ التَّماثیلُ الَّتی اَنتُم لَها عکِفون؛ قالوا وَجَدنا ءاباءَنا لَها عبِدین» (انبیاء/۲۱، ۵۲ - ۵۳ و نیز شعراء /۲۶، ۷۰ - ۷۶ ) ، نفی نبوت پیامبران و کتب آسمانی: «فَلَمّا جاءَهُم موسی بِایتِنا بَیِّنت قالوا ما هذا اِلاّ سِحرٌ مُفتَرًی وما سَمِعنا بِهذا فی ءابائِنَا الاَوَّلین» (قصص /۲۸، ۳۶ و نیز سبأ /۳۴، ۴۳ - ۴۵ ) و گاهی در مورد فروع و احکام عملی بود؛ مانند جواز برهنه طواف کردن بر گرد کعبه: [۳۴]
جامع البیان، ج ۸، ص ۲۰۱.
«و اِذا فَعَلوا فحِشَةً قالوا وجَدنا عَلَیها ءاباءَنا» (اعراف/۷، ۲۸ ) ، حرام شمردن گوشت برخی حیوانات حلال گوشت یا تحریمِ سوار شدن بر آنها: [۳۹]
فقه القرآن، ج ۲، ص ۲۹۱.
«ما جَعَلَ اللّهُ مِن بَحیرَة و لاسائِبَة و لا وصیلَة و لاحام... و اِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلی ما اَنزَلَ اللّهُ و اِلَی الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا...»؛ (مائده/۵، ۱۰۳ - ۱۰۴ ) ولی قرآن کریم تقلید مشرکان در مسائل دینی از نیاکان را به ادلهای متعدد از جمله ناآگاهی تقلید شوندگان از عقاید و دستورات دینی صحیح: «اَولَو کانَ ءاباؤُهُم لا یعلمون شیئاً» (مائده/۵، ۱۰۴ و نیز اعراف /۷، ۲۸ ) ، گمراهی آنان از راه حق: «اَو لَو کانَ ءاباؤُهُم لایَعقِلونَ شَیًا و لا یَهتَدون» (بقره/۲، ۱۷۰ ) و بی بهره بودن آنان از اندیشه و تعقل: «اَو لَو کانَ ءاباؤُهُم لایَعقِلونَ شیئاً» (بقره/۲، ۱۷۰ و نیز مائده/۵، ۱۰۳ - ۱۰۴ ) باطل شمرده و چنین تقلیدهایی را در واقع پذیرش دعوت شیطان دانسته است: «اَو لَو کانَ الشَّیطنُ یَدعوهُم اِلی عَذابِ السَّعیر». (لقمان /۳۱، ۲۱ ) .۴.۲ - تقلید عوام یهود از عالمان گمراهقرآن کریم در آیاتی به روش ناپسند برخی عالمان یهود اشاره کرده که برای منافع دنیوی خود، تورات و احکام الهی را تغییر میدادند: «یَکتُبونَ الکِتبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یَقولونَ هذا مِن عِندِ اللّهِ لِیَشتَروا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلاً»؛ (بقره/۲، ۷۹ ) ولی با وجود این، عوام یهود و نصارا با اطلاع از گمراهی عالمان خود از آنان تقلید میکردند که قرآن اینگونه تقلید را نکوهیده است: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم و رُهبنَهُم اَربابًا مِن دونِ اللّهِ». (توبه/۹، ۳۱ ) بر اساس احادیث اهل بیت (علیهمالسلام) مراد از «اِتَّخَذوا... اربابًا» تقلید عامه یهود از راهبان و علمای خود با وجود علم به تحریف تورات از سوی آنان است. ۵ - فهرست منابع(۱۴) . التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.) ، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، احیاء التراث العربی. (۱۸) . تفسیر الصافی، الفیض کاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.) ، به کوشش حسین اعلمی، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق. (۱۹) . تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.) ، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق. (۲۱) . التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.) ، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق. (۲۴) . تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ ق.) ، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش. (۶۲) . الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش. (۷۱) . مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.) ، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق. (۹۳) . المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.) ، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق. (۱۰۰) . وسائل الشیعه، الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ ق.) ، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق. ۶ - پانویس۷ - منبعدائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تقلید، ج۸، ص۴۳۰. ردههای این صفحه : قرآن شناسی | واژگان قرآنی
|